اهداف طراحی محیط های فروشگاهی عبارتند از:
هدف اصلی از طراحی محیط های تجاری، پیاده سازی استراتژی مورد نظر است. در این راستا باید طراحی به نحوی باشد که با استراتژی خرده فروشی همخوانی داشته باشد و آن را از طریق برآورده سازی نیازهای بازار هدف و به وجود آوردن مزیت رقابتی پایدار، تقویت کند. به عنوان مثال، شرکت مک دونالد به منظور مجلل نشان دادن تصویر برند که برای جذب بازار هدفش در اروپا نسبت به تغییر مدل وسائل بکار رفته در فروشگاه های خود اقدام کرده است، از صندلی های چرمی با رنگ های سنگین برای ایجاد محیطی آرام و سطح بالا استفاده کرده است.
شرکت مک دونالد باید از اینکه این تغییر برای بازار هدف خود جذابیت می داشت و در عین حال تداعی کننده کلی برند آن شرکت می بود، اطمینان حاصل می کرد.
هنگامی که یک مشتری تجربه لذت بخشی از خرید در یک فروشگاه یا وب سایت کسب می کند و این تجربه تکرار می شود، کم کم از سوی مشتری، گرایش به وفاداری نسبت به آن فروشگاه یا وب سایت ایجاد می شود. نوع طراحی فروشگاه در ایجاد این زمینه لذتبخش نقش مهمی دارد. منافع مشتری در یک تجربه خرید به دو طریق انجام می شود:
یکی دیگر از اهداف طراحی فروشگاه، افزایش فروش در هنگام هر بار مراجعه مشتری است. طراحی فروشگاه تاثیر فراوانی بر انتخاب محصول از سوی مشتری، میزان زمان بازدید از فروشگاه و مقدار پولی دارد که برای خرید اختصاص می دهد.
هدف چهارم از طراحی فروشگاه کنترل هزینه های اجرا و نگهداری فروشگاه است. طراحی فروشگاه می تواند روی هزینه های کارکنان و کوچکتر کردن انبار تاثیر داشته باشد.
فروشگاه هایی که به صورت دپارتمانی طراحی می شوند، دارای قسمت های مجزا از هم هستند که سبب افزایش حس آرامش و صمیمیت هنگام خرید می شود و میزان خرید را افزایش می دهد. در عین حال به دلیل ساختار فروشگاه، فروشندگان نمی توانند در کار دپارتمان های دیگر دخالت کنند و در هر دپارتمان حداقل یک فروشنده به منظور خدمت رسانی و جلوگیری از سرقت حضور دارد.
یکی دیگر از مسائل مهم در طراحی که سبب کاهش هزینه ها می شود، انعطاف پذیری است. همیشه حضور رقبا در کسب و کار، الزام ایجاد تغییرات را در آمیخته کالاهای ارائه شده به وجود می آورد. این تغییرات در آمیخته کالا با تغییر در چیدمان، فضای اختصاص داده شده و تغییر قفسه ها همراه است. میزان انعطاف پذیری در اینجا یعنی سهولت ایجاد تغییرات لازم با هزینه پایین.
اغلب اوقات خرده فروش ها باید بین اینکه خرید پیش بینی نشده را برانگیخته کنند یا زمینه را برای خرید آسان مهیا سازند، یکی را انتخاب کنند.
برای مثال بعضی از سوپرمارکت ها، شیر را که یک کالای عمومی است، در انتهای فروشگاه قرار می دهند تا مشتری برای خرید شیر مجبور شود یک مقدار از فروشگاه را ببیند که ممکن است به خریدهای غیر برنامه ریزی شده منجر شود. در حالی که وال گرین با درک کافی از مشتری هایی که زیاد وقت ندارند، شیر را جلوی فروشگاه های خود قرار می دهند تا از این طریق با فروشگاه های خواروبار نیز رقابت کنند.
انتخاب بین طراحی فروشگاه برای رفع سریع مایحتاج مشتری یا طراحی فروشگاه برای القای حس لذت از خرید به نوع نیاز مشتری های هدف بستگی دارد. انتخاب دیگر بر سر اختصاص فضای زیاد به مشتری ها در هنگام خرید یا استفاده خلاقانه از آن برای کالاها می باشد.
برای مثال ممکن است مشتری ترجیح دهد از فروشگاهی که فاصله راهروهای آن از هم زیاد است خرید کند تا فروشگاهی که راهروهای نزدیک به هم دارد و کالاهای زیادی را به دیوارها آویزان کرده است. استفاده افراطی از قفسه ها و لوازم نصب کالا سبب ایجاد حس ناراحی برای مشتری می شود. به علاوه، مشتری ها دوست ندارند از فروشگاه خیلی شلوغی که مدام تماس فیزیکی در آن پیش می آید، خرید کنند.
دیدگاه بگذارید